از قدیم الایام رسم است که خاص محض رضای خدا و صدالبته منافع ملی و میهنی خویش سنگ هرکه به نفع مبارکمان سخنرانی فرموده، مقدار ناقابلی دموکراسی بهمراه وعده ی اعمار چند مکتب ابتدائیه، لیسه و محض تسلی دل بازماندگان حملات هوایی نیروهای ائتلاف یا همان چای صاف خودمان قطره ای اشک تمساح نثارمان بفرماید را همچون خنجر عشق بر سینه ی بریان خویش زده، انواع و اقسام حمایت را نثارش میداریم.

 این بار نیز به کوری چشم دشمنان میهن و خود فروختگان خارجی و داخلی ملت مظلوم پرور شفتل آباد علیا با گرفتن هزاران وعده ی چرب و نرمِ سر خرمنی حمایت مالی، جانی، معنوی و مخصوصاً زبانی خویش را طی محفل پرشوری باحضور حداقل نود و نه هزار و چهارصد و بیست و نه نفر از ریش و پیچه سفیدان این آستان رییس جمهور پرور از جلالتمآب حامد جان کرزی اعلام نمودند. طی این محفل روحانی که با خاطرات شیرین بابه صادق قیچ از نخستین آشنایی ایشان با شخصیت ملی حامد جان آغاز گردید، ملت چک چکی شفتل آباد علیا شیفتگی هرچه بیشتر خویش بدین شخصیت گهربار را با کف زدن های پی هم اعلام فرمودند.

محترم بابه صادق قیچ بعنوان نخستین سخنران این محفل حاضرین را غرق تعییُر نموده، صحبت را به آشنایی خویش با پدر بزرگوار جلالتمآب کرزی کشانیدند که همین آشنایی فرخنده منجر به آشنایی ایشان با این نابغه ی عظیم الشأن و پدر کلاهدار ملت، حامد جان کرزی گردید.

قابل یادآوریست که وجدان خبرنگاریمان حکم می نماید در بازگویی گزارشات خویش جانب امانت داری را دو دستی چسپیده بیانیه های ملت را بدون دست بردن به اصل و از زبان خودشان نقل نماییم. به همین سبب، بعنوان نمونه، سخنرانی بابه صادق عزیز را از زبان شیرین خودشان خدمتتان تقدیم می داریم تا فردای مبادا دست تاریخ دامنگیرمان نگردد. و اما ادامه....

    - .... خدا گردنمه نگیره یک پنجاه سال پیش نزدیکای مسجد پل خشتی، همونجه که چند روز پیش دوازده نفر انتحاری کننده ره دستگیر کدن، دوکان سلمانی داشتم. از خود تعریف نمی کنم مگر بسیار سرهای با ارزش از زیر قیچیم تیر می شدن. یکی از همی سرهای باارزش پدر کرزی صایب خودما بود. او وختا وکیل قندهار بودن و بری خود کش و فش داشتن. یادش بخیر! او وختا خو مثل حالی نبود که کسی سلام وکیل صایباره وعلیک نگیره. وکیل و وزیر یک عالم عزت و احترام داشتن از خود. مردم بری ماچ کدن دستایشان ده صف ایستاد میشدن. به کی نوبت میرسید؟ آدمای خوش طالع! مثل حالی خو نبود.... یک شانزده پولی ره ده سرای شاهزاده بیست دالر می خریدن. دو قران می دادی شش دختر دم بخت چینایی دو هفته مساجت (ماساژ) می دادن. کتی یک افغانی میتانستی ده دفعه ده هوتل کانتیننتل عاروسی بگیری و ده هر کدامش هشت هزار نفره نان بتی. خوب خوب پیسه دارایت که بیخی جان خوده می کشیدن و روزانه دو خروار هیرویین خالص صادر میکدن بازام هزار افغانی نداشتن...

 

بدلیل حاشیه رفتن بیش از حد بابه صادق نازنین در بیان حمایت از رییس جمهور انتخابی ملت، از خیر امانت داری گذشته محبوراً از بازگویی این نرخنامه معذوریم.

-... همو وختا میخواستن کرزی صایب ره سنت کنن. پدرشان از مه خواستن که ای امر خطرناکه به گردن بگیرم تا خدای نخواسته... تا خدای نخواسته طول و عرضش آسیبی نبینه. جای شما خالی... خدا گردنمه نگیره وختی که گفتمش بالا گنجشکا ره سیل کو و خودم بری اولین دفعه پایینه سیل کدم.... چشمایم سیاهی کدن.... خدا گردنمه نگیره... باورتان نمیشه.... ده او سن و سال ده برابر چیز مردم عادی بود، مگم همو وختام ...ایه نداشت...

در میان هیاهو و کف زدن های مردم رییس جمهور پرور شفتل آباد، چشم کور اجانب و دشمنان میهن بصورت ناگهانی بینا گردیده با حمله ای انتحاری مشت نامرئی ای به دهان بابه صادق نازنین حواله نمودند که خود موجب برهم خوردن این محفل پرشور گردید. جناب بابه صادق قیچ که در این حمله ی ناجوان مردانه چهار دندان باقیمانده در دهان خویش را نوش جان فرموده بودند به کوشش نیروهای امنیتی به زایشگاه سه و نیم بستر شفتل آباد منتقل گردیده از خطر مرگ رهایی یافتند. مابقی حامیان جلالتمآب رییس جمهور منتخب گذشته و آینده ی ملت، فرار را بر قرار ترجیح داده با نوشتن نامه ای سرگشاده حمایت کتبی خویش از آنحضرت را اظهار نمودند. قابل یادآوریست که این نامه ی دو صفحه ای حاوی نود و نه صفحه امضاء می باشد.