او با ما، با ماست

 

ما هرقدر کوشش می کنیم دست از سر کل جلالتمآب حامد جان کرزی ارواحنا فداک برداریم و کاری به کار این عالیجناب قرقلی پوش نداشته باشیم تا ایشان هرکاری فرمودند ما خود را به کوچه حسن چپ بزنیم و شتر دیدی ندیدی نموده خود را خدای نخواسته گوش شیطان کر خر بسازیم باز هم نمی شود و تا خواسته یا نخواسته خبری بگوشمان می رسد اختیار از دستمان خارج گردیده قلم فرسایی ها می نماییم. روزی روزگاری چون دست ایشان بر من رسید و پوست از سرم کندند، دست ایشان را بوسیده از همین اکنون به تمامی گناهان خویش اعتراف می نمایم تا پوست فرمودن بنده زحمتی بر ایشان نباشد.

 بنابر گزارشات رسیده، جلالتمآب کرزی که از پیروزی بارک اوباما در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در پوست نمی گنجیدند و از فرط شادی کلاه قره قلی خویش را بهوا پرتاب می نمودند، دقایقی پس از پیروزی آن والامقام در مبارزات انتخاباتی و خاک پاشیدن در چشم ملت همیشه در سنگر امریکا تبریکات صمیمانه ی خویش را به ایشان تقدیم نموده خواستار توجه بیشتر ایشان در امور افغانستان گردیدند. جلالتمآب کرزی که بهمین مناسبت قبلاً بوسیله ی پیک دی اچ ال یکدست چپن اعلاء و کلاه قره قلی حاوی بیرق امریکا برای آنحضرت فرستاده بودند خواسته های خویش و بدینوسیله کافه ی ملت شهید پرور افغانستان را به سمع آنحضرت رسانیده، تقاضا نمودند تا کاخ سفید را سیاه رنگ نمایند که با رنگ پوستشان تطابق بیشتری دارد و کاخ سفید نه نامیست برازنده ی باراک نازدانه ی ما. ایشان که با آمادگی قبلی تمام ارکستر موسیقی را در پشت تیلفون گرد هم جمع نموده بودند، آهنگ زیر را با صدای پر سوز و نوایی برای ایشان اجرا فرمودند:

الا بارک که نامت هم او با ماست

مبارک باشد! این نامت چه زیباست

دعا کردم همه روز و همه شب

خدا شاهد بود، هم ماه و کوکب

که تا گردی تو بر مک کین پیروز

نمایی حزب گستاخش تو کونسوز

شوی شاه ایالات و ولایات

ز تو گویند ملت بس حکایات

همه نامت به کر و فر بگیرند

دهی دستور و از یکسر بمیرند

مبارک باشدت این تاج شاهی

نظر کن بر من بیچاره گاهی

بده دالر، بده سرباز و سنگر

و یا افغانستان را نزد خود بر

که اوضاع بس خطرناک و وخیم است

مکرر این ملت در سین و جیم است

که کی گردد وطن آباد و ما خوش؟

چرا آمد او با ما و نرفت بوش؟

چرا، کی، کو، کجا بسیار باشد

اگر با ما، او با ما یار باشد

بگردد کور چشم دشمنانم

همیشه بر همین منصب بمانم

 

و پس از اجرای این آهنگ دلنشین با صدایی بسا گیرا که از ایشان بسی بعید و غیرقابل تصور می باشد، جلالتمآب حامد جان کرزی به خلسه ای روحانی فرو رفتند. چون ساعاتی بعد بخویش آمدند جوانتر از قبل مینمودند که این موضوع جمله ی حاضرین را در حیرت فرو برد. حیرت حضار گرامی هنگامی رو به افزونی نهاد که متوجه تغییر قابل ملاحظه ای در ظاهر مبارک رییس جمهور گردیدند و آن همانا روییدن چند تار مو بر فرق ایشان بود. همین چند تار ناقابل مو درخت امید را در دل نه تنها حاضرین که مابقی ملت همیشه در سنگر پرورانید و این اولین معجزه ی او با ماست و ما میدانیم که او با ما تا همیشه خواهد بود.

 

تا اطلاع ثانوی...

نوش جان...

محض خالی نبودن عریضة و اینکه سکوت نه کاریست چندان نکو و پسندیده، دست به خریطه ی کهنه ی آرشیو برده همین سرودۀ ناقابل را برون آوردیم و آرزومندیم در آینده ای نزدیک فرصت را مغتنم شمرده چیزک بدرد بخورتری بنویسیم مگر باشد دردی را دوا نماید.

خانه ات پر می شود از سیم و زر

کور گردی آخر از دود جگر

مردمم از گشنگی غم می خورد

از شکم سیری تو گردی چاقتر

تا نترکی همچو توپ پر هوا

می خوری هر شب تو مرغی مختصر

ای تو پیش دیگران مظلوم نما

ای گدای بی صفت! دریوزه گر!

وعده ها دادی به مردم سال ها

وعده هایت خام بود ای بی ثمر

چون گدا از بهر طفلش نان خواست

طفل را شاید دهد اندک، مگر

تو برای ملتت همچون گدا

پول خواهی لیک ملت بی خبر

هیچ کس خیری ندید از کار تو

منتت بر فرق ما همچون تبر

میزنی و میخوری و میبری

نوش جانت ای وزیر معتبر

هر چه میبینی در اینجا مال تُست

گر نتانی خوردن، با خود ببر

سپتمبر ۲۰۰۶، دنمارک

پیشرفت سیاسی

 

اهل خورد و برد شو ورنه ترورت می کنند

فتنه ها بنموده از هر صحنه دورت می کنند

ساز با هر بیخرد وانگه سیاست پیشه کن

ور نسازی با کسی، دانم که چورت می کنند

چون ستم بر خلق بینی چشمها بربند و رو

کور شو، کر شو و یا خر شو که کورت می کنند

دم مزن گر آن فلانی مال مردم خورد و رفت

یادگیر از آنچه یاران در حضورت می کنند

مدرک جهلی بگیر و داکتر شو یک شبه

وانگه یا جنرال و یا والی غورت می کنند

لاف زن، گو: قوم من فلان و بستانی زی است

جمله رحمت بر نژاد باغیورت می کنند

گر نمایی آنچه گفتم کامل و بی اشتباه

سرور و سالار انسان و ستورت می کنند

بعد از آن دنبوره زن، دهل و یا سُرنی بزن

جمله با هم رقص در جشن سرورت می کنند

 

رهزنی کن، مال مردم خور، نترس از مردمان

ری نزن! بعد از وفات افسانه جورت می کنند

پیکرت را می تراشند از طلا و چوپ و سنگ

گل بدن، نازک بدن گفته به گورت می کنند