این طرف و آن طرف
آن طرفها، زمین خاکی را زورمندان قباله می کردند
این طرف، نان خشک و خالی بود دور آن آه و ناله می کردند
آن طرف، مرغ بود و بریانی در کنارش دوصد غذای دگر
این طرف، در تنور بدبختی درد را هم ذغاله می کردند
آن طرف، ساز بود و شور و طرب، گاهگاهی صدای بانگ اذان
این طرف، گریه بود و وقت خوشی خنده را استحاله می کردند
این طرف، عشق بود و شهوت را نه پدر می شناخت نی مادر
آن طرف، هر دو بود و حاصلشان این طرفها حواله می کردند
این طرف، جنگ بود و کودک و مرد همه خواب تفنگ می دیدند
آن طرف، از سقوط این طرفی گفتمان و مقاله می کردند
این طرفها، نه نای رفتن بود؛ نه توان نشستن و مردن
آن طرف، خون بی شعور مرا همنشین پیاله می کردند
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۹/۱۲ ساعت 17:13 توسط میرزا قلندرشاه ملامت
|
اینجانب داکتر انجنیر استاد میرزا ملامت، متولد شهر ویرجینیای ولایت پاریس افغانستان در سال 1350 هجری میلادی در سن 0 سالگی بدنیا آمدم. با ورود نیروهای بیگانه و بیگانه نمایان به کشور عزیزم افغانستان از آنجا به خارج از کشور مهاجرت کرده و تحصیلات کودکستان و ابتدائیه را در مکتب شهید جان اف. کندی شهر هامبورگ انگلستان به اتمام رسانیده دکترای حقوق خویش را کسب نمودم و مدت دوازده سال پربار با گارسونی در رستورانتهای مختلف به جامعه ی جهانی خدمات فراوانی نمودم. پس از دوازده سال کار بعنوان گارسون رستورانت اکنون در نظر دارم با راه اندازی "حزب شفتل خواهان" به کار سیاست پلاستیکی بپردازم و بدنوسیله دین خود را نسبت به وطن عزیزم افغانستان ادا نمایم، تا باشد فرزندانی آواره تر از من به جامعه ی جهانی تقدیم نماید.