اهل بلا
گویند که دوزخی بود اهل بلا
سیاف و ربانی و خود صبغت الله*
گر این همه ریش و پشم دوزخ برود
فردا بینی بهشت چون کون ملا
پانوشت:
* بدینوسیله از حضور دیگر دوستان اهل بلا که در وزن و قافیه نمی گنجند پوزش می طلبیم.
دلایل عدم وجود مقدمه:
به عنوان مقدمه می خواستیم یادی از حکیم بزرگوار و سراینده رباعی "گویند که دوزخی بود عاشق و مست" نموده پس از عرض ارادات بی شمار، از ایشان کسب اجازت نماییم. منتها حیفمان آمد نامی آنچنان بزرگ را دور و بر اهل بلا ذکر کنیم.
همچنان تصمیم بر آن بود تا از دوست به جان برابر پیرارسالمان، که پارسال چندان هم به جان برابر نبودند و چند روزیست دوباره احساس به جان برابری مان نسبت به ایشان به اوج خویشتن رسیده است، بابت فرستادن "لبخند شیطانی" تشکرات صمیمانه یی عرض نموده وجدان (نداشته ی) فرهنگی مان را آرامتر گردانیم. منتها باز هم به دلیل نام بردن از اهل بلا حیفمان می آید چنین عملی را در لحظه یی اینچنین انجام بدهیم. در عوض سال آینده نامه بلند بالایی خدمتشان ارسال نموده احساس به جان برابری را در ایشان نیز تقویت می نماییم.
اینجانب داکتر انجنیر استاد میرزا ملامت، متولد شهر ویرجینیای ولایت پاریس افغانستان در سال 1350 هجری میلادی در سن 0 سالگی بدنیا آمدم. با ورود نیروهای بیگانه و بیگانه نمایان به کشور عزیزم افغانستان از آنجا به خارج از کشور مهاجرت کرده و تحصیلات کودکستان و ابتدائیه را در مکتب شهید جان اف. کندی شهر هامبورگ انگلستان به اتمام رسانیده دکترای حقوق خویش را کسب نمودم و مدت دوازده سال پربار با گارسونی در رستورانتهای مختلف به جامعه ی جهانی خدمات فراوانی نمودم. پس از دوازده سال کار بعنوان گارسون رستورانت اکنون در نظر دارم با راه اندازی "حزب شفتل خواهان" به کار سیاست پلاستیکی بپردازم و بدنوسیله دین خود را نسبت به وطن عزیزم افغانستان ادا نمایم، تا باشد فرزندانی آواره تر از من به جامعه ی جهانی تقدیم نماید.